دلم ‌می‌خواهد اینجا چیزی برایتان بنویسم، چند لحظه تأمل کردم چیزی به ذهنم رسید و فکر کردم چه موضوع خوبی شروع کنم به نوشتن که ناگهان یادم می‌افتد که پسر جان این را قبلا نوشته‌ای، خب چه کنیم؟ می‌شود که از این روزها بگویم نه از اتفاقاتشان بلکه از حال و هوای خودم توی آخرین روزهای سال که تقریبا هر سال برای من تکرار می‌شه، ولی این هم مهم نیست. ولی همین خوب است، اینکه چه چیزی می‌تواند مهم باشد. بگذارید درباره‌ی چیز دیگری حرف بزنم ولی در همین موضوع؛ من فکر می‌کنم وجود نداشتن امر مهم برای یک انسان یعنی اینکه اون آدم خیلی زنده نیست و در حال زندگی نیست و فقط نفس می‌کشه، اینکه چیزی در زندگی نباشه که در مواقع لازم کل توانت را خرج آن کنی معنیش این نیست که خیلی دنیا برایت بی ارزش است بلکه این زندگیته که برایت بی‌ارزش شده، اینجا رو من مدت‌ها اشتباه می‌رفتم ولی بالاخره فهمیدم که نه آقای محترم شما حالت خوب نبوده که خیلی چیزها برایت مهم نبوده و خیلی چیزهای کمی بوده که خوشحالت می‌کرده.
این‌ها را گفتم حالا می‌خواهم بگویم که این سالی که تموم شد برای من سال خوبی بود چون دوباره دارم تلاش می‌کنم و یاد می‌گیرم خوشحال بشم، ناراحت بشم و آن آدم‌ها و چیزهایی که باید، برایم واقعا مهم باشند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Ryan سقف من آرامش است Serena liquid-analysis پیکاسو هنر گیاهان دارویی آموزش رمان نویسی | خانه رمان سریال خارجی | دانلود سریال خارجی دوبله فارسی وب گردی